چند روز پیش دیداری داشتم با آقای محمد تاجران که ایشون با شعار "ما به درختان نیاز داریم" سفرشون رو با دوچرخه از پاکستان شروع کردن و تا حالا ۱۵ کشور رو رکاب زدن.
می پرسم که چطور شد شروع کردن و ایشون هم از خواب هایی می گن که دیدن و تعبیرشون این شد که باید کَند و رفت. یه سال تموم تحقیق و تمرین زبان و دوچرخه کردن و راه افتادن. می گن برای شروع اول از همه باید خراب کرد. چیزی پشت سرت نباید بمونه تا تو دوباره بسازی و هشیارانه هم بسازی.
ولی چطو میشه به خوابها اعتماد کرد و جدیشون گرفت؟!
باید خودت رو تا حدود زیادی شناخته باشی و بدونی که چی از جهان هستی می خوای. هدفت چیه و رسالتت تو این دنیا. اگه اینا رو بشناسی مسیر بهت نشون داده می شه از طریق خواب هات یا از طریق حرف زدن با یه غریبه٬ از طریق کتابی مث کیمیاگر یا هر چیزی که حالا حتی فکرش رو هم نمی تونی بکنی.
چرا از آسیا شروع کردین آقای تاجران؟
خوب. چون اروپا جایی برای سعی و خطا نیست. تو باید توی اروپا حرفی برای گفتن داشته باشی. چیزی جدید و عملی که دیده بشی. آسیا تجربه های خیلی خوبی رو نصیبم کرده که مطمئنم اگه با اروپا شروعش می کردم این تجربه ها رو نداشتم و ممکن بود فقط تبدیل به یه سرخوردگی بشه. حقیقتش تو آسیا خیلی بهم خوش هم گذشته.
نترسیدید؟
از چی؟
از بی پولی. از مریض شدن و گرسنگی. از آدمهای ناجور٬ از...
می خندد. یه وقتی شد که بی پول شده بودم. دو روز بود که رکاب می زدم و چیزی برای خوردن نداشتم همینطور که ایستاده بودم پشت چراغ قرمز٬ مردی که سوار اتومبیلی بود بهم اشاره کرد دنبالش برم. با هم رفتیم به یه رستوران لوکس و بعد از غذا هم صاحب رستوران اتاقی رو برای استراحت بهم داد. یه وقت دیگه سرما خورده بودم و حالم خوب نبود ولی باید راه می افتادم. داشتم به این فکر می کردم که میوه برام خوبه که به درخت سیبی رسیدم و ... منظورم اینه که جهان هستی به تو هر چیزی که لازم داشته باشی رو می رسونه. فقط تو باید اعتماد داشته باشی. اعتماد داشته باشی که اون چیزی که می خوای رو اگه استحقاقش رو داشته باشی به دست می آری. اونوقت ترسی نمی مونه.
پس هیچ سختی ای نداشت؟ همه اش لذت و یاد گرفتن بود؟
همه اش یاد گرفتن بود ولی سختی هم کم نداشت. باید این رو بدونی که وقتی راه افتادی همه چیزش رو با هم بخوای. سختی+لذت. خوشبختانه من با آدم های خوبی رو به رو شدم ولی مثلا کسی هم بود که با وجود اونکه می دونست من به پولم احتیاج دارم اون رو ازم دزید. گاهی وقت ها هم می شد که مجبور می شدم بین راه ها توی توالت های عمومی حمام بگیرم که فردایش بتوانم رکاب بزنم چون حمامی نبود. باید خیلی چیزهایی مث این رو قبول کنی. توی سرما و باران رکاب زدن رو هم داری تا حتما سر موقع قبل تموم شدن مهلت ویزا به مقصدت برسی و ویزا گرفتن که استرس و مشکلات خودش رو داره و ...
دیگر اینکه:
آقای تاجران تا آخر شهریور ایران هستن و مهر ماه دوباره عازم می شن. هر سال یک ماه دوچرخه شان را در آخرین کشوری که بودن می گذارن و به دیدن خانواده شون می آن و دوباره برمی گردن و از همون مکان رکاب زدن رو شروع می کنن. بعد از سال اول شروع سفر تصمیم گرفتن درخت ها را در مدارس و به کمک دانش آموزان دبستانی بکارن. تا حالا حدود ۸۰۰ درخت کاشتن و این کار جزوی از پروژه محیط زیستی هست که دنبالش می کنن. با آرزوی موفقیت و سفرهایی نیکو برای ایشون.

برای آشنایی بیشتر با ایشون و دیدن عکس های سفر به وبلاگ ایشون سری بزنید.