برنامه روستای برغان
این هفته از جاده باغستان غربی حرکت کردیم و مسیر دست چپی رو رفتیم به سمت برغان. اولش ۲۸ نفری می شدیم چون از گروههای البرز و مسیر سبز هم به ما ملحق شده بودن ولی آخراش دیگه ۱۹ نفر بودیم. چند تا از بچه ها از تیم عقب موندن و چند نفر هم به سمت های دیگه رفتن. نصف راه رو که رفتیم من هم دیگه بریدم و گفتم بر می گردم ولی سرپرست مون آقا یزدان گفت: فقط یه کوچولو٬ ببین همین یه کوچولو سربالایی مونده. یه کوچولو٬ یه کوچولو شد ۳۰ کیلومتر٬ هان
۳۰ کیلومتر سربالایی. مسیر تا روستای برغان بدجوری خاکی و سنگلاخ بود و یه هفت هشت ده نفری پنچر کردن.
اینم آقا یزدان سرپرست خوب برنامه مون:

روستای برغان خیلی قشنگ بود و برای استراحت و صبحونه رفتیم یه قهوه خونه اونجا و بعد دوباره سربالایی ولی آسفالته که خیلی راحت تر می شد رکاب زد. یک دو کیلومتر آخرش هم آقا یزدان بهم کمک کرد و بعد سراشیبی تا خونه. خلاصه که برنامه ی خیلی خوب بود. هر چند هر جمعه برنامه ها از هفته ی قبلش سنگین تر میشه و این درجه سنگینی هم از یه قاعده تصاعد هندسی پیروی می کنه نه تصاعد عددی که فرقش خداتاست ولی هیجانش هم بیشتر میشه و بیشتر بدن هامون رو می سازه. ایول همه مون.
چند تا عکس خوب هم گرفتم که متاسفانه آپلود نشد. تا بعد.
کافکا اسم دوچرخه ی منه که یه جیتان كوهستان خاکستری رنگه. اینم بگم که ربطی به فرانتس کافکای نویسنده که خیلی هم دوستش دارم، نداره. هر چند که اونا خیلی شبیه همند.