اول آقا منصور (گلزار) گزارش مسابقات مازندران رو داد. دو تيم از كرج به سرپرستي ايشون رفته بودن. تيم كراس كانتري كه مقامي نياورد و تيم دان هيل كه آقاي هومن حسيني مدال برنز رو آوردن. اين طور كه معلومه اداره تربيت بدني استان مازندران خوب سرويس نداده بودن و هماهنگي ها خوب نبوده و بچه ها حتي براي صبحانه ژتون نداشتن.

تو اين جلسه ما يه مهمون داشتيم. آقا خسرو يوسفي و همسرش. آقاي يوسفي كه اصلا دوچرخه سوار هم نبودن از سال ۸۳ سفر دور دنيا رو (اگه زمين رو كل دنيا بدونيم) شروع كردن تا حالا ۲۴ کشور رو دیدن و به دعوت آقاي صلحي وند اومده بودن تا خاطره هاشون رو با ما سهيم بشن. مي گفتن برنامه ي زندگيشون اينه كه ۹۳ سال زندگي كنن. ۳۰ سال اولش كه عادي مث مردم ديگه گذشته ولي ۳۰سال دوم رو شروع كردن مسافرت. قصد دارن 30 سال سوم رو كار كنن و 3 سال آخر هم بنشينن و این 90 سال رو نگاه كنن. ايشون با يه دوچرخه معمولي شروع كردن و كمترين مقدار ممكن پول. ولي در طول مسير ساز مي زدن و برنامه اجرا مي كردن و اين طور پول سفرشون رو در مي آوردن. كشورهاي زيادي رو ركاب زدن.

يه چيز جالبي هم درباره ي آفریقا گفتن. اينكه اونجا جزيره آدمخوارها رو پيدا كردن. منظورشون البته آدمخوار واقعي نبود هر چند مي گفتن كمي هم از آدمخوارهاي واقعي نداشتن: سفيد پوستهايي كه  منابع طبيعي آفريقا رو چپاول كردن.

اين جمله رو هم نقل قول از يكي از بوميها گفتن كه وقتي سفيدپوستها اومدن آفریقا ما جنگلهاي بزرگ داشتيم و اونها يه خداي كوچيك. اونا خداي كوچيكشون رو دادن به ما و ما هم جنگلهاي بزرگمون رو داديم به اونا. اونوقت خداي كوچيك اونا شروع كرد خوردن جنگلهاي ما و بزرگ شد و بزرگ شد. حالا آفريقايي ها هم يه عالمه مسجد و كليساهاي بزرگ دارن و سفيد پوستها البته.... معامله ي زيركانه اي به نظر مي ياد. نه؟ چرا من خالي حالا الكي ياد اعراب و ايران افتاد. هان؟

براي آشنايي بيشتر با آقاي يوسفي كه دور جديد سفرشون رو تا چند روز ديگه با همراهي همسرشون دور ايران شروع مي كنن به وبلاگ آذر بيگ  رجوع كنين. 

طوبا هم در مورد تقويم جديد باشگاه حرف زد كه اين ايده رو دنبال مي كنه كه از ۹ اثر ايران ثبت شده در يونسكو بازديد داشته باشيم. جانمي جان.